فیلترینگ و ابهامات آن
در این فضا که همه مردم از کوچک و بزرگ، معتاد شبکه اجتماعی شده بودند، یک باره به دلیل منع بی جا، به فیلتر شکن پناه بردند.
پارسینه: علی متقیان- از زمان انتخابات دولت چهاردهم تا امروز، یکی از مباحثی که با توجه به ایجاد محدودیت در شبکه های اجتماعی به عنوان تکه کلام و تأکید جناب دکتر پزشکیان قرار گرفته و در اغلب سخنرانی های انتخاباتی و حتی در دوره ریاست جمهوری، به ضرورت آزاد سازی فضای شبکه های اجتماعی وعده داده شد. وعده ای که به دل مردم نشست و همیشه آرزوی تحقق آن را داشتند.
خوشبختانه، انتخابات به خوبی و خوشی پایان یافت و پس از گذشت مراحل مختلف مراسم تحلیف برگزار و جناب دکتر پزشکیان به عنوان ریاست جمهوری کار خود را آغاز و کار دولت چهاردهم – به رغم مشکلات فراوان – آغاز شد.
از ابتدای کار دولت به هر بهانه ای موضوع محدویت ها مطرح و پیرامون وعده های داده شده پی گیری و این خواسته مورد تأکید مردم قرار گرفت .
در میان خواسته اغلب مردم، عده ای هم یا از روی عقیده و یا به تحریک (!) دست به اعتراض زده، جمعیت محدودی گرد آمدند و شعار “مرگ” سر دادند. جالب این که فیلم این حضور اعتراضی را از طریق همین شبکه هایی که برای آن آرزوی مرگ می کردند (!) پخش کردند که مخاطبان شبکه ها بعضاً با شعار و جمعیت و پلاکاردها و... آشنایی دارند.
با دیدن این ویدیو ها و شنیدن فریاد اعتراض این جماعت، به یاد مَثَل یا واقعیتی افتادم که: “مردی الهی قصد داشت طبق احکام خداوند، مجرمی را سنگسار کند. مردم برای شرکت در اجرای حدود اجتماع کردند و جمع کثیری در محل حاضر شدند. فرمان اجرا صادر شد، مردی که قرار بود سنگسار شود، با صدای بلند خطاب به جماعتی که در صحنه حاضر بودند، گفت: راضی نیستم کسی که همانند جرم من مرتکب شده، به سوی من سنگ پرتاپ کند! جماعت به فکر فرو رفتند و کم کم صحنه را ترک کردند. به این ترتیب، فقط آن مرد الهی ماند و آن مجرم”.
ماجرای جماعت مخالف شبکه های اجتماعی هم مصداق حکایت یاد شده است. همه ما بدون استثنا در دوره تکنولوژی دست مان به طریقی به استفاده از شبکه های اجتماعی آلوده شده است. شبکه هایی که به هر دلیل، مسئولان وقت، در یک مقطعی تشخیص داده اند برای آن محدویت ایجاد شود؛ اما سؤال این است که آیا می توان برای این تکنولوژی که قدر مسلم از طرفی روز به روز پیشرفته و پیشرفته تر خواهد شد و از سوی دیگر نیاز مردم به آن هر روز دو چندان شده و جزو ضروریترین های زندگی و کسب و کار و سبک زندگی مردم محسوب می شود، محدودیت قایل شد.
روزی که به امر یک بازپرس و البته احتمالاً بدون مطالعه (!) دستور حذف بعضی از شبکه های اجتماعی خارجی صادر شد، دستگاه های دولتی و رسانه ها و فعالان اجتماعی و سیاسی از استفاده از این شبکه ها محروم شدند. نکته جالب ای که اولین قدم را رسانه های رسمی و قانونی و معتبر برداشته و کانال های خبری خود را – به فرموده همان بازپرس و پی گیری های مجدانه او – برداشته فعالیت خبری سالم و درست و سریع از شبکه اجتماعی حذف شد، و این گونه شد که شبکه های اجتماعی به دست کسانی افتاد که بعضاً نه به قانون پایبند بودند و نه اخلاق رسانه ای را رعایت می کردند و نه در چارچوبی قرار می گرفتند.
از یک طرف محدود کنندگان مفتخر به تعطیلی شبکه های خارجی شدند و از سوی دیگر، جامعه ای که زندگی و کسب و کار خود را به شبکه های اجتماعی گره زده بود، قصد ادامه استفاده از شبکه ای را داشت که تا دیروز کاملاً در دسترس بود. خبرها را از این طریق از رسانه ها می گرفت، کسب و کارش را به وسیله همین شبکه رونق می داد، ارتباطش را با دوستان و خانواده و فامیل هم از این طریق برقرار می کرد. حال یک باره با دستوری (!) همه امتیازها قطع شده و باید چاره کرد .
چاره کار چه بود؟ تهیه فیلتر شکن! فیلتر شکنی که تا دیروز داشتن آن و نصب آن جهت استفاده – با توجه به محتوایی که ارائه و دسترسی هایی که می داد – در جامعه مردود و مطرود بود و خود مردم استفاده از آن را خلاف اخلاق و قبیح می خواندند، تا آن جا که استفاده کننده از فیلتر شکن، نحوه استفاده خود را مخفی می کرد، حال با یک حرکت مطالعه نشده، یک باره محدودیت ها برداشته و فیلتر شکنی که تا دیروز، مردم از آن دوری می کردند – نه به خاطر این که خلاف قانون است، بلکه به خاطر این که مغایر با فرهنگ و اخلاق و سبک زندگی مسلمانی بود – از آن استفاده نمی کردند، مجاز تلقی شد و استفاده از آن در تلفن های هوشمند بچه دبستانی (!) تا پیر زن سالخورده ای که می خواهد از این طریق جویای احوال فرزندانش باشد، بدون کوچک ترین احساس گناه و خطا با تبلیغ این که کدام فیلتر شکن ارزان تر، سریع تر وسیع تر است، در فرهنگ استفاده از شبکه های اجتماعی قرار گرفت.
در این فضا که همه مردم از کوچک و بزرگ، معتاد شبکه اجتماعی شده بودند، یک باره به دلیل منع بی جا، به فیلتر شکن پناه بردند.
در این میان با توجه به دستور رسیده در جهت اجرای محدویت استفاده از شبکه های اجتماعی، رسانه های معتبر و دستگاههایی که به قانون پایبند بودند، پای خود را از شبکههای اجتماعی – به تعبیری خارجی – برداشته، تمام محتوای آن توسط غیر حرفه ای ها و یا دارندگان برنامه ضد اخلاقی و فرهنگی تهیه و بارگذاری می شد.
تنها سود اقتصادی که این مصوبه داشت، تأمین منافع دست اندر کاران صنعت ارائه اینترنت بود؛ چرا که مردم مجبور بودند برای استفاده از فیلتر شکن، هزینه بالاتری به اپراتورهای ارائه دهنده اینترنت پرداخت کنند. عده ای هم که کسب و کارشان تأمین فیلتر شکن بود، به نان و نوایی رسیدند و نتیجه این محدودیت شد: “حذف رسانه های رسمی از تلگرام، خرید و فروش فیلتر شکن، باز شدن راه استفاده از همه شبکه های دنیا، مصرف بالای اینترنت و درآمد بالای اپراتورهای ارائه دهنده اینترنت، عدم کنترل استفاده از شبکه های اجتماعی، ارتباط بی نام نشان مردم با رسانه های ضد انقلاب و....” که همه و همه نتیجه یک تصمیمی بود که در یک مقطع زمانی گرفته شد. هر چند تصمیم گیرندگان در طی راه به اشتباه خود پی برده رسانه ها را آزاد گذاشتند که بتوانند از این طریق اطلاع رسانی سریع داشته باشند؛ اما فیلتر بودن همچنان باقی ماند و به درآمد بیشتر فیلتر فروشان و ارایئه کنندگان اینترنت کمک کرد .
این ماجرا به این جا ختم نشد، جوانان اندیشمند در شرکت های دانش بنیان به درستی دست به ارائه شبکه های اجتماعی زدند و خوشبختانه روز به روز وضع آنان بهتر شده و مردم در کنار استفاده از شبکه های خارجی، از ایرانی ها هم استفاده می کردند. هر چند مخالفان این پیشرفت و برنامه ریزی، شایعاتی مبنی بر نا امن بودن شبکه های ایرانی در اذهان مردم انداختند؛ اما اعتماد مردم به این شبکه ها بیشتر شده و می شود.
البته مسأله دیگری هم به دنبال محدودیت های ایجاد شده در این مدت پیش آمد و آن برقراری ارتباط مسئولان نظام با جامعه جهانی بود و هم چنین ایرانیان با استفاده از شبکه هایی که توسط مسئولان نظام استفاده از آن فیلتر شده بود. هر روز خبر یک مسئول نظام که در شبکه های فیلتر شده منتشر م شد، به عنوان تیتر خبر روز قرار می گرفت. این استفاده برای مردم ایجاد سؤال کرد که اگر استفاده از شبکه ها ممنوع است، چرا در آن ها خبرهای مهم را منتشر می کنید که بایستی ما با فیلتر شکن به نظرات مسئول نظام خودمان برسیم. سوالی که هیچ گاه پاسخی برای آن داده نشد!
چاره کار چیست؟
اول این به نظر می رسد جناب دکتر پزشکیان که صادقانه با مردم سخن گفته و تا کنون چنین عمل کرده است، بایستی به وعده اش عمل کند و این محدودیتها را از شبکههای اجتماعی بردارد.
حذف فیلتر شکن و سایر محدودیت ها مانند بالا بردن سرعت اینترنت؛ یعنی بازگشت شخصیت اجتماعی به کاربران ایرانی تا با نام ایران و از طریق اینترنت ایران و با افتخار به عنوان یک ایرانی در شبکه های اجتماعی فعالیت کند و مجبور نشود سخنش را از طریق دیگر کشورها به مردم برساند.
دوم این که، دست اندرکاران امر موظف شوند میدان بازی را از فیلتر فروشان گرفته و جلو منافع بی حساب این کاسبان تحریم و محدویت را بگیرند.
سوم این که، دست اندرکاران برای سلامت جامعه، به امر مهم سواد رسانه بپردازند. درک کاربر شبکههای اجتماعی را بایستی به آن جا برساند که هنگام استفاده از آن ها، خطرات را تشخیص داده و به سوی خطر نرود. درصورتی که با مردم صادقانه سخن بگوییم و صادقانه به آنها آموزش دهیم، خود راه را انتخاب خواهند کرد .
چهارم این که، آموزش و پرورش در این زمان در کلاس های خود، دانش آموزانی دارد که نحوه استفاده از رایانه و شبکههای اجتماعی را بیشتر از معلم خود می دانند و برای آن ها موضوع بهره برداری از این تکنولوژی حل شده است. آن ها با این تکنولوژی خو گرفته و ساعت های بی شماری از عمر خود را صرف بازی و یادگیری از روی علاقه شخصی – نه دیدن استاد و شاگردی کردن – آموخته اند. لذا شایسته است، آموزش و پرورش با این نگاه که گوشت و پوست و فکر دانش آموزش با این تکنولوژی نقش بسته، معلمانی را تربیت کرده و به کلاس بفرستد که در استفاده از این تکنولوژی سرآمد دانش آموزان باهوش باشند و توانایی این را داشته باشند که به کاربران نوجوان شبکه های اجتماعی سواد رسانه ای بیاموزند و دانش آموز با تمام وجود به معلمش اعتماد داشته باشد. با چنین شرایطی آموزه های معلمان درس محبت می شود و اثر گذار؛ اما اگر دانش آموز احساس کرد معلمش مسلط نیست، مثال هایی که می زند، با واقعیت مطابقت ندارد.
پنجم این که در حال حاضر زمان گسترش تکنولوژیهای پیشرفته است. هر روز امتیازی برای تسهیل بهره برداری به بازار ارائه می شود.
اگر مسئولین امر تخصص دارند – که بایستی داشته باشند – ضروری ست یک قدم جلو تر از مردم با تکنولوژی وارداتی آشنایی پیدا کرده، نحوه استفاده از آن را قبل از ورود پیش بینی و راه حل آموزشی بدهند.
ارسال نظر