گوناگون

معروف ترین «خار» تاریخ را بشناسید! +عکس

معروف ترین «خار» تاریخ را بشناسید! +عکس

خار مغیلان در تاریخ و مخصوصا تاریخ ادبیات ایران معروف ترین خارها به شمار می رود.

به گزارش پارسینه به نقل از تابناک، خار بوقناق یا همان خار مغیلان، با ذکر مانشان در آثار شاعران بزرگ، به برجسته ترین خار تاریخ شهرت یافته است.

خار مغیلان گیاهی است علفی و پایا به ارتفاع حدود یک متر گاهی موارد بیشتر با ساقه‌ی مثلثی شکل و پوشیده از تارهای پنبه‌ای به رنگ سفید و آبی روشن، سراسر طول ساقه‌ی اصلی و شاخه‌های آن دارای کناره‌ای بال مانند و خاردار است. برگ‌های آن بزرگ، بیضوی و دراز با کناره‌ی لوبدار و دندانه‌های منتهی به خاری قوی و نوک تیز، در انتهای ساقه، گل دهنده و گل‌های آن به رنگ بنفش، منتهی به خار و به شکل یک طبق ضخیم می‌باشند.

شاعران بزرگ مانند سعدی و حافظ از خار مغیلان به عنوان نمادی از یک مانع  سخت در برابر وصال معشوق و در رابطه عشق و جدایی استفاده کرده‌اند. این گیاه به عنوان نمادی از درد و رنج در عشق به کار می‌رود.در اشعار حافظ، خار مغیلان به عنوان نماد زیبایی و سختی عشق معرفی شده است. در برخی از اشعار به مفهوم کلی هر مانع و سدی و یا مزاحمت برای یک امر نیز استفاده شد است. مثلا بدین مفهوم که « خار مغیلان کسی نباشید».

در نثر فارسی نیز ، خار مغیلان به عنوان سمبلی از مقاومت در برابر مشکلات زندگی مطرح می‌شود. نویسندگانی مانند جلال آل احمد و صادق هدایت نیز به این گیاه اشاره کرده‌اند.

هه

خار مغیلان نه تنها به عنوان یک گیاه مهم در اکوسیستم ایران شناخته می‌شود، بلکه در ادبیات فارسی نیز به عنوان نمادی از عشق، سختی و زیبایی جایگاه ویژه‌ای دارد. مانع سرسخت در وصال معشوق نیز هست. شاعران و نویسندگان با استفاده از این نماد، عمق احساسات انسانی را به تصویر کشیده‌اند و به این ترتیب، خار مغیلان به بخشی از هویت ادبی و استعارات و کنایات  ایرانیان تبدیل شده است.

نمونه های از شعرهای شعرا یا استفاده از آرایه های متناسب با خار مغیلان؛

 

سرِ جانان ندارد هر که او را خوفِ جان باشد

به جان گر صحبت جانان برآید رایگان باشد

مغیلان چیست تا حاجی عنان از کعبه برپیچد

خسک در راه مشتاقان بساطِ پرنیان باشد            سعدی

بی شهادت زینهار از تیغ جانان سرمپیچ

تا نگردی لعل از خورشید تابان سرمپیچ

صد گل بی خار دارد در قفا هر زخم خار

در طریق کعبه از خار مغیلان سرمپیچ                  صائب تبریزی

 

یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور

کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور

ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن

وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور

گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن

چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور

... در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور...                 حافظ

طالب وصل حرم در شب تاریک رحیل

تیه بر خار مغیلان چه کند گر نکند                         خواجوی کرمانی

 

آن کو شناخت کعبه تحقیق را که چیست

در راه خلق خار مغیلان نمی شود                          پروین اعتصامی

 

 

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار